سياست فرانسوي

فرانسه همواره بر اين ادعا بوده است كه سياست‌هاي مستقلي را در جهان پياده كرده و پيرو هيچ كشوري نمي‌باشد. به رغم اين ادعاها، تحولات سال هاي اخير فرانسه نشان مي‌دهد دولتمردان اين كشور از اين اصول تخطي كرده و يا پيرو آمريكا شده‌اند و يا از سياست‌هاي آن الگو برداري كرده‌اند. در افغانستان ساركوزي ریيس جمهور وقت فرانسه عملا تابع آمريكا بوده و بر اساس خواست آنها رفتار كرده است به گونه‌اي كه فرانسه بارديگر به ساختار ناتو باز گشته و اصول استقلالي خود را زير پا گذاشته است. اولاند در حالي رياست جمهوري فرانسه را بر عهده گرفت كه ادعاي احياي استقلال فرانسه را سر داده و در اين راه حتي حاضر به اجراي خواسته‌هاي متحدان اروپايي خود نشد كه نتيجه آن را نيز در رقابت اين كشور در عرصه اقتصادي و سياسي اروپا مي‌توان مشاهده كرد.به رغم اين ادعاها، كارنامه اولاند نشان مي‌دهد كه وي الگو برداري از سياست‌هاي آمريكا را جايگزين همراهي مطلق با اين كشور کرده تا به نوعي ادعاي استقلال خواهانه خود را اثبات و از تحريك افكار عمومي فرانسه جلوگيري کند. نمود عيني اين الگو برداري را در نوع رفتارهاي فرانسه در قبال القاعده مي‌توان مشاهده كرد. فرانسوي‌هاي عملا القاعده را به دو بخش تقسيم كرده‌اند، در حالي يك هدف را براي آنها تعريف کرده‌اند و آن زمينه سازي براي اجراي سياست‌هاي سلطه طلبانه فرانسه است. القاعده مثبت، همان گروه‌هاي تروريستي هستند كه از سراسر جهان به سوريه اعزام شده‌اند كه خواست فرانسه براي سرنگوني نظام سوريه را اجرايي سازند. البته نگاه فرانسه حاكميت اين گروه‌ها بر سوريه نيست بلكه پاريس تلاش دارد تا از آنها فقط براي سرنگوني نظام سوريه استفاده کند و پس از پايان اين ماموريت، با ادعاي مقابله با تروريسم، حضور نظامي در سوريه را محقق سازد. اقدامي كه آمريكا پیشتر در قبال افغانستان صورت داد و ابتدا از القاعده براي مقابله با شوروي و نيروهاي جهادي استفاده كرد و سپس با ادعاي مبارزه با تروريسم و القاعده، اشغال افغانستان را محقق كرد. القاعده بد نيز همان سناريويي است كه فرانسه اكنون در مالي و سومالي اجرا مي‌كند. در اين حوزه، فرانسه با ادعاي مبارزه با تروريسم اقدام نظامي عليه اين كشورها را آغاز كرده است. طرحي كه پيش از اين آمريكا در قبال كشورهايي مانند پاكستان، يمن ، ليبي و... اجرا كرده است.